تاثیر ژن خوب در ثبت نام خرید خودرو!
نامه ای به هیچ کس ********************* سوار تاکسی شدم. بعد از طی مسیری کوتاه، شخص دیگهای هم سوار شد. تا نشست، نفس زنان گفت: از ماست که بر ماست. سعی کردم بدون توجه به حرفای مسافر از پشت شیشه به جنب و جوش مردم نگاه کنم. اما این جملش منو به فکر برد و سوالهای
نامه ای به هیچ کس
*********************
سوار تاکسی شدم. بعد از طی مسیری کوتاه، شخص دیگهای هم سوار شد. تا نشست، نفس زنان گفت: از ماست که بر ماست. سعی کردم بدون توجه به حرفای مسافر از پشت شیشه به جنب و جوش مردم نگاه کنم. اما این جملش منو به فکر برد و سوالهای زیادی تو ذهنم پیچید.
دنبال بهونهای میگشتم تا ازش بپرسم که منظورش از این حرف چیه؟ یه راست رفتم اصل مطلب. منظورشو پرسیدم. جواب داد: آقا وقتی هر چی گرون میشه، ولع ما برا خرید اون کالا بیشتر میشه. یه عده دلال هم از این وضعیت سوء استفاده میکنن. گفتم: چطور؟
گفت: ببین، الان اعلام کردن هر کی بخواد، از فردا میتونه ساعت ۱۰ به بعد ثبت نام کنه. گفتم: کجای این کار اشکال داره؟ گفت: نکته همین جاست. دو سه روز پیش این خبرو اعلام کردن. ماشین “پ.ر.ا.ی.د” شد ۴۸ میلیون.
گفتم: اینا شایعه است. همین شایعاته که باعث گرونی میشه. گفت: دقیقا منظورم همینجاست. یه عده دلال نشستند. با همین شایعات دارن کاسبی میکنن.
هیچ کس جان! تا اون لحظه راننده تاکسی حرفی نزده بود. با لهجه جنوبی گفت: آقا درمون گرونی فقط نخریدنه. مسافر جلویی گفت: ای آقا مگه میشه نخرید. زن و بچه این حرفارو نمیفهمه، باید براشون خرید. گفتم: ماشینو اگه نخریم کسی از گشنگی نمیمیره. راننده گفت: همین ماشین برا بعضیا از نون شب هم واجب تره. مثل من که دارم نون درمیارم. درسته ماشین گرون شده. اما همین ثبت نام، باز به صرفه تره تا از بازار آزاد بخریم.
گفتم: آقا چند ماه قبل دلار به ۱۸ تومن رسید قیمت خودرو کشید بالا. الان که دلار به ۱۲ تومن رسید نه تنها قیمت پایین نیومد، باز افزایش پیدا کرد. همون صاحب جمله از ماست که بر ماست، جواب داد: ای آقا، کجای کاری هندونه که ما صادر میکنیم. همین امسال از ۵۰۰ تومن رفت بالای ۳۰۰۰ تومن. وقتی هم میپرسیدیم چرا گرون شده، جواب میدادن دلار گرون شده!
دیگه به مقصد رسیدم و پیاده شدم. تو راه به این فکر میکردم که من هم راس ساعت ۱۰ برم ثبت نام کنم تا از این قافله عقب نمونم. با خودم گفتم: خب همین الان من برم ثبت نام کنم. اصلا ببینم چی دارم پرداخت کنم. داراییم را لیست کردم تا مبادا به دست دیوان محاسبات بیافتد. یه زیر زمین مسکونی استیجاری، ماهی ۵۰۰ کرایه. ۸۰۰ تومن قسط، ۲ تخته فرش رفوشده، یک یخچال معمولی، تلویزیون ۳۲ اینچ، اجاق گاز و ماشین لباسشویی قسطی.
آها! یادم رفت هیچ کس جان! راستی یارانمم هست، روش گذاشتم. دیدم همش بدهیه. با خودم گفتم: من تمام سیتو پلاسم سلولهام با قسط عجین شده بذار یه وام دیگه بگیرم.
هیچ کس جان! تصمیم گرفتم فردا اول وقت ثبت نام کنم. ساعت ۹ و ۵۹ دقیقه صبح، دستم روی دکمه ENTER رایانه کمین کرده بود تا به محض فرمان حمله، مانند عقاب روی شانههای ENTER بنشیند.
تا اینکه ساعت ۱۰ شد. چنان ضربه مهلکی بر سر ENTER بینوا کوبیدم که صدای قلنجش تمام اعضا و جوارح رایانه را فرا گفت. چشمم به دایره در حال چرخش وسط مانیتور دوخته شده بود. دایره آنقدر چرخید و چرخید که دیگه من هم با او چرخیدم و به عالم دیگری رفتم.
هیچ کس جان! صدایی آمد: ای بینوا! تو را چه به خرید خودرو؟ فکر کردی این سیستم نمیتواند دارایی شما را که شفاف سازی نشده، رهگیری کند. گفتم: چطور در یک دقیقه این همه ثبت نام کردند. جواب آمد: دکمه ENTER آنها از نوع ژن خوب است.
علی شیزری گیلانی